دو رویدادی که تقریبا به طور همزمان در واشنگتن در 23 مارس به وقت محلی و در پکن در 24 مارس رخ داد معانی ضمنی متناقضی به همراه داشت.
در واشنگتن یک نشست استماع فرساینده در کنگره برای «تیک تاک» برگزار شد که بیش از پنج ساعت به طول انجامید آن هم با طی کردن فرایند «سرکوب کامل» این شرکت فناوری چندملیتی مستقر در سنگاپور و لس آنجلس که یک شرکت مادر در چین دارد.
در این ضمن، آن طرف دنیا هم «تیم کوک» مدیرعامل شرکت «اپل» به چین رفته بود تا برای اولین بار طی سه سال گذشته در «مجمع توسعه چین» شرکت کند. دولت و مردم چین از او استقبال گرمی به عمل آوردند و سران بسیاری از شرکتهای مطرح صنعتی جزو «فورچن 500» که در نشست فوق بودند نیز او را به گرمی پذیرفتند.
تضاد میان این دو رویداد فاحش و دراماتیک است بدین جهت که چین بر ارتقاء سیاست گشایش سطح بالا با جهان اصرار و به آن اطمینان دارد اما در سوی مقابل ایالات متحده به شکلی روزافزون و محسوس تمایل به بستن درها دارد.
اما آیا دلایل آمریکا برای ممنوع کردن تیک تاک منطقی است؟
طرف آمریکایی هیچ مدرکی برای دفاع از ادعاهای خود ارائه نکرده و در عین حال از قدرت دولتی خود برای مسدودسازی و سرکوب تیک تاک استفاده کرده است. این امر به شکلی جدی اصول اقتصاد بازار و رقابت منصفانه را نقض میکند، اصولی که آمریکا مدعی است پرچمدار آنهاست. همچنین این سرکوبگری نمونهای سنتی از هژمونیگرایی آمریکاست. ایالات متحده با این اقدام نه فقط به منافع شرکت تیک تاک و مردم آمریکا ضربه میزند بلکه به آبروی خود به عنوان یک کشور و اعتماد سرمایه گذاران بینالمللیِ در محیط تجاری ایالات متحده هم آسیب میرساند.
مردم از روی سرکوب بی اساسی که دولت و قانونگذاران آمریکایی علیه تیک تاک انجام دادهاند، متوجه شدهاند وقتی ایالات متحده از «نظم بینالمللی مبتنی بر مقررات» دم میزند منظور واقعی آن چه «مقرراتی» است.
اول اینکه، این اقدام به شکل قابل توجهی دور از ادعاهای یک اقتصاد بازار آزاد و رقابت منصفانه است. وقتی به یک شرکت خصوصی مشروع در آمریکا با قدرت بسیار زیاد دولت حمله میشود این به معنای ضربهای محکم به ادعای خودشان مبنی بر «احترام ایالات متحده به شرکتهای خصوصی» است.
دوم اینکه، این اقدام آمریکا نقض مقررات تجارت چندجانبه است. اساس مقررات تجارت چندجانبه با محوریت «سازمان تجارت جهانی» رفتاری غیرمشروط و غیرتبعیضآمیز با شرکتهای تمام اقتصادهای جهان آن هم به صورت برابر است.
کاخ سفید و کنگره به شکلی بیشرمانه یک تمایز سفت و سخت با اعمال استانداردها و سیاستهای متفاوت میان شرکتهای مستقر در آمریکا و شرکتهایی که در کشورهای خارجی مستقرند، قائل هستند. شرکتهای مستقر در ایالات متحده با تشویق و ترغیب همراه میشوند اما شرکتهای خارج از آمریکا مورد سرکوب قرار میگیرند.
سوم اینکه، اقدام اخیر آمریکا انحراف بیشتر و بیشتر از همکاری بینالمللی عادی است. ذهنیت جنگ سرد و روایت تقابل قدرتهای بزرگ به سرکوب هیسترک واشنگتن علیه شرکتهای مرتبط با چین منجر شده است. خط و خطوطی که کاملا بر اساس ایدئولوژی هستند کشیده شده و بلوک بندی در مقابل دیگران صورت گرفته است. این امر شوکها و اختلالات جدی برای تجارت، سرمایه گذاری و کسب و کارهای بینالمللی عادی ایجاد کرده و از سوی دیگر اختلالهای بزرگی نیز برای زنجیرههای تامین جهانی به وجود آورده است.
این سه نکته نشان میدهد آمریکا دیگر در جایگاهی نیست ک درباره مقررات [بینالمللی] حرف بزند.
اقدامات تعمیم یافته با مفاهیم امنیتی و حمایت گرایی تجاری فقط به یک کشور بسته منتهی میشود که رقابتپذیری خود را هر چه بیشتر از دست میدهد و باعث میشود احیای اقتصادی جهان به بیراهه برود.
چین این امر را به خوبی میداند و به سیاست دولتی اساسی گشایش خود پایبند مانده است. این رویکرد به شکلی ویژه طی «مجمع توسعه چین» و «مجمع آسیایی بوائو» قابل مشاهده است.
میتوان دید که مجمع توسعه چین و مجمع آسیایی بوائو در حال ارسال این سیگنالها هستند که چین هرکز درهای خود را نخواهد بست، جانبداری نخواهد کرد، جهان را به دو اردوگاه تقسیم نمیکند یا تصمیم قاطع خود برای همکاری با جهان را تغییر نخواهد داد.