قوانین عقل و شعور ندارند و قواعدی خشک هستند. مجریان متعهد به اجرای قانون هستند که روحیه اجتماعی یک ملت را به سمت سازندگی، توسعه و پیشرفت هدایت می کنند. رهبران چین اراده کردند و تصمیم گرفتند و بر تصمیم خود اصرار ورزیدند تا کشور چین به توسعه اقتصادی برسد و سطح رفاه در میان چینی ها افزایش پیدا کند.
دولت چین در مسیر تحقق هدف خود سیاست هایی تنبیهی و تشویقی در قانون این کشور پیش بینی کرد. تا جایی که امروز می توان گفت علت موفقیت چین استقرار قانون در این کشور است و روحیه فرمانبرداری در مردم چین زیر سایه قانون مداری موجب رشد و پیشرفت این کشور بده است.
چین سال ها است که به طور پیوسته رشد مثبت و بالایی را تجربه می کند. ذخیره ارزی بالایی دارد و بیش از نیمی از آن جمعیت هولناک را از زیر خط فقر نجات داده است. هدف گذاری چین درست بود و برنامه ریزی این دولت اجرا شد اما این وضعیت ناشی از استقرار قانون است.
چینی ها تصمیمات دولت را اجرا می کنند و مطیع قانون هستند زیرا می بینند که دولتمردانشان در صف اول همراهی با قوانین قرار دارند و از چهارچوب قانون تخطی نمی کنند. چین با تخلف برخورد جدی دارد و این برخورد ابتدا شامل مسئولین چینی است. بیشترین میزان سیاست های تشویقی و ترغیبی نیز سهم طبقات اجتماعی و مردم است. این نگاه در میان مردم جامعه ایجاد انگیزه می کند.
وقتی چین هدف ایجاد رشد اقتصادی را شناسایی کرد تمامی قوانین حتی ایدئولوژی حزب حاکم را بر این اساسا تغییر داد. قوانین به این منظور بازنگری شد و حتی از شهروندان مخالف دولت که به کشور های دیگر مهاجرت کرده بودند برای حصول هدف کمک گرفته شد. حاکمیت چین با جسارت و شجاعت تغییر را پذیرفت تا این کشور و جمعیت یک میلیارد و چهارصد میلیون نفری چین طعم رشد و توسعه و رفاه را بچشند.