برنز نیز اگرچه برادر بایدن، بلینکن و سالیوان نیست ولی حداقل با همه آنها رفاقت دیرینه دارد و از قضا سالها در کنار هم بر روی مساله برنامه هستهای ایران با یکدیگر کار میکردند. علاوه بر این برنز فرستاده و سفیر ایالات متحده برای ماموریتهای محرمانه بود.
عملیات خرابکارانه تاثیراتی را بر مذاکرات هستهای خواهد داشت و امکان بیشتری را برای واشنگتن فراهم میکند تا احتمالا با دستانی بازتر وارد پروسه چانه زنی بر سر ١٦٠٠ تحریم دوران ترامپ با ایران شود.
هادی خسروشاهین؛ ایران در روز فناوری هستهای از ١٣٣ پروژه و نسل جدید سانتریفیوژهای پیشرفته رونمایی کرد؛ یک روز پیش از آن یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا گفته بود که آمریکا به دقت این برنامهها را رصد میکند و آن را به عنوان نشانهای از جدیت یا عدم جدیت ایران برای پیوستن به برجام مورد بررسی قرار خواهد داد.
یک نماینده مجلس ایران نیز صراحتا میگوید علت رونمایی از این برنامههای پیشرفته تحت فشار قرار دادن دولت بایدن برای لغو تحریمها بوده است. حال در میان این اخبار اعلام شده است که تاسیسات نطنز مورد حمله سایبری قرار گرفته و شبکه برق آن دچار اختلال شده است.
همه نشانهها رو به سوی اسراییل است و همه قرائن نیز نشان میدهد که اسراییل ذینفع اول این خرابکاری بوده و به نوعی خطوط قرمز خود را به طرفهای ثالث نشان داده است. ولی نکته مهمتر این است که ایالات متحده نیز از ذینفعان چنین خرابکاری است.
اگر سیاست بر پایه منطق قدرت، امکان رونمایی از پروژههای پیشرفته هستهای جهت کسب امتیازات بیشتر و افزایش اهرمهای فشار برای ایران را فراهم میکند؛ ستاندن این اهرم فشار از دستان ایران نیز به عنوان یک گزینه مد نظر طرف آمریکایی قرار میگیرد.
اگر در عاملیت اسراییل در انجام این خرابکاری قطعیتی وجود داشته باشد؛ در ذینفع بودن آمریکا نیز در این ماجرا نیز تردید کمی وجود دارد. البته ذینفع بودن لزوما به منزله عاملیت در این حادثه نیست ولی همپوشانی میان این دو پدیده را هم میتوان به عنوان یک سناریو مد نظر قرار داد.
آن هم در مقطع زمانی که بایدن با انتصاب ویلیام برنز به عنوان اولین دیپلمات کارکشته آمریکایی به ریاست سیا تلاش میکند سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را در همان مسیری قرار دهد که برادران دالس در دهه ١٩٥٠هدایت آن را برعهده داشتند.
یعنی سرویس اطلاعاتی و جاسوسی در خدمت بیشتر دیپلماسی آمریکا. بر اساس همین منطق بود که در دهه ١٩٥٠ یک برادر مسوولیت دیپلماسی در قبال ایران را برعهده داشت و برادر دیگر در کسوت ریاست سیا برنامه برای تحت فشار قرار دادن ایران را سازماندهی میکرد.
برنز نیز اگرچه برادر بایدن، بلینکن و سالیوان نیست ولی حداقل با همه آنها رفاقت دیرینه دارد و از قضا سالها در کنار هم بر روی مساله برنامه هستهای ایران با یکدیگر کار میکردند. علاوه بر این برنز فرستاده و سفیر ایالات متحده برای ماموریتهای محرمانه بود.
از جمله مذاکرات پشت درهای بسته با تهران در مسقط در سال ٢٠١٣. او در عین حال به گفته داگلاس لندن رییس پیشین سرویس اطلاعاتی امریکا در جنوب غرب آسیا کارگزاری بیرون از آژانس اطلاعاتی محسوب نمیشود.
چرا که در دوره اوباما در تمام برنامههای حساس سیا با عوامل اطلاعاتی به خوبی همکاری کرده است. این دقیقا مصادف با زمانی است که در سال ٢٠١٠ برای اولین بار نشانههایی از فعالیت بدافزاری به نام استاکسنت در تاسیسات هستهای ایران دیده شد و احتمالا توانست با از کار انداختن حدود ٩٨٤ دستگاه سانتریفیوژ حدود ٣٠ درصد از میزان غنیسازی اورانیوم ایران را کم کند. رسانههای آمریکایی معتقدند که این بدافزار محصول مشترک آمریکا و اسراییل بوده است که با هدف تخریب و کند کردن سرعت فعالیت هستهای ایران طراحی شده بود.
٢ سال پس از این خرابکاری آمریکا از طریق واسطه عمانی پیشنهاد مذاکره به ایران را داد و برنز را به عنوان نماینده آمریکا راهی مذاکرات محرمانه عمان کرد. با درهم تنیدگی بیشتر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در عرصه سیاست خارجی در عصر بایدن بر اساس الگوی برادران دالس سناریوی همکاری اسراییل و آمریکا برای خرابکاری در نظنز جهت خرابکاری و ستاندن اهرمهای فشار ایران در مذاکرات پیش رو دور از ذهن نیست؛ حتی اگر برنز و سیا فقط چشمهای خود را چند ساعت قبل از وقوع این حادثه، به روی آن بسته باشند.
چرا که به خوبی میدانستند این عملیات خرابکارانه تاثیراتی را بر مذاکرات هستهای خواهد داشت و امکان بیشتری را برای واشنگتن فراهم میکند تا احتمالا با دستانی بازتر وارد پروسه چانه زنی بر سر ١٦٠٠ تحریم دوران ترامپ با ایران شود.
آیا تاریخ دو برادر با تفاوتهایی پس از٧١ سال تکرار میشود؛ یکی در واشنگتن و دیگری در وین؟