رئیس کل مرکز تبیان و خبرگزاری آوا در افغانستان با تأکید بر اینکه دلیلی وجود ندارد که ایران به مسائل افغانستان ورود پیدا کند،گفت: مواضع ایران در قبال افغانستان هوشمندانه و راهگشا است و راهحل افغانستان اصلاح و حفظ قانون اساسی و تشکیل دولت فراگیر است.
به نقل از دیده نیوز، این روزها اخبار متعدد و بعضاً ضد و نقیضی از افغانستان به گوش می رسد و بسیاری از ابعاد این ماجرا همچنان در هالهای از ابهام قرار گرفته است. اینکه در متن و بطن افغانستان چه میگذرد؟ هویت دقیق طالبان چیست؟ مقاومت پنجشیر چه وزن و جایگاهی پیدا کرده و اساساً وضعیت و نسبت مردم افغانستان با مثلث «جریان آمریکایی اشرف غنی»، «طالبان جدید» و همینطور «مقاومت پنجشیر» چیست؟
«سید عیسی حسینی مزاری»، رئیس کل مرکز تبیان و خبرگزاری آوا در افغانستان یکی از تحلیلگران و فعالان سیاسی افغانستان است که با ما به گفتگو نشست.
مزاری ضمن تأکید بر اینکه «دلیلی وجود ندارد که ایران به مسائل افغانستان ورود پیدا کند» گفت: «مواضع ایران در قبال افغانستان، هوشمندانه و راهگشا است» و «راهحل افغانستان، اصلاح و حفظ قانون اساسی و تشکیل دولت فراگیر با حضور همه گروهها و اقوام است».
او میگوید در خصوص طالبان جدید که روی کار آمده، نباید احساسی و هیجانی برخورد کرد. او ضمن توجه به جریان مقاومت و تأکید بر اینکه «ماجرای پنجشیر با جنگ و درگیری و نبرد قابلحل نیست» و «نمیشود احمد مسعود را در روند حال و آینده افغانستان نادیده گرفت» میگوید طالبان با 25 سال گذشته خود فرق کرده و بایستی همچنان سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفت تا هویت جدید طالبان مشخصتر شود.
چندی پیش که از سوی مهاجرین افغانستانی شاهد برخی حرکتهای اعتراضی ضد طالبان به خصوص در سطح چند شهر ایران بودیم، سید عیسی حسینی مزاری در پیامی به هموطنانش با تأکید بر اینکه «نمیتوان قصاص قبل از جنایت کرد»، اعلام کرد «بایستی فرصتی در نظر گرفت تا طالبان در معرض آزمایش جدی قرار بگیرند»
مزاری، فردای آن روز هم در بیانیهای، فهرستی از مطالبات مردم افغانستان از طالبان را مورد تأکید قرار داد. از جمله مهمترین این مطالبات، «قطع ارتباط با شیطان بزرگ، ایجاد حکومت مشارکتی از طریق انتخابات، تأمین صلح، حفظ قانون اساسی، تعامل با همسایه ها، تأمین زمینه فعالیت آزاد رسانه ها و توجه به زنان» بود.
آنچه در پی میآید مشروح این مصاحبه است:
* هرروز خبرهای زیاد و بعضاً متناقضی از افغانستان به گوش میرسد. شما آخرین اخبار و تحولات افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
– همان طور که در خبرها آمده و شما هم میدانید، شرایط فعلی به گونهای است که گروه طالبان بر اوضاع این کشور مسلط شده و تلاشها متوجه و معطوف این شده که حکومت و ساختار جدیدی تشکیل شود. خبرهای محافل سیاسی و رسانهای افغانستان هم حاکی از این است که اقوام و شخصیتهای حقیقی و حقوقی کشور برای تعیین نوع و نام حکومت مشغول رایزنیها در کابل و قندهار هستند. احتمالاً هم به زودی این اتفاق رقم میخورد و در بیانیه های طالبان اعلام میشود. دیروز سهشنبه هم سخنگوی طالبان پس از گذشت 20 روز از تصرف کابل، در یک نشست خبری دولت جدید افغانستان را اعلام کرد.
از آنطرف هم جریان مقاومت در پنجشیر شکل گرفته و نگاه رسانهها و برخی گروههای افغانستانی را هم به خود معطوف کرده و درگیریها- البته نه بهصورت گسترده یکی دو هفته پیش- بلکه به طور پراکنده و جزئی همچنان ادامه دارد. این را هم اضافه کنم که در یک تحلیل کلی میتوان گفت که افکار عمومی و اکثریت مردم افغانستان هنوز از جریان مقاومت در پنجشیر خیلی استقبال نکرده و به نوعی در برابر دولت ساقط شده اشرف غنی و یا طالبان، در فضای انتخاب بین بد و بدتر هستند.
در کنار این تحولات، مشکلات داخلی در افغانستان به دلیل خلأ قدرتی که پیش آمده شدت گرفته است. از طرفی ماجرای مقاومت در پنجشیر هم تبدیل به مسئلهای در افکار عمومی شده است. گروه طالبان برخلاف شعارهایی که درباره عفو عمومی و مذاکره مطرح میکرد علیه مردم پنجشیر صفآرایی کرده و با حجم وسیعی حملات خود را در مقابل مردم شروع کرده است. از طرف دیگر در ارائه خدمات به مردم مشکلات جدی وجود دارد. پروازهای داخلی و بینالمللی بهجز یک پرواز داخلی، متوقف شده است، وزارتخانهها و نهادهای دولتی همچنان تعطیل هستند، بانکها ارائه خدمات ندارند و مردم برای برداشت پول به شدت سرگردان هستند. بیکاری در سراسر افغانستان تشدید شده و مشکلات زیادی را در زندگی روزمره مردم افغانستان به وجودآورده است.
اینها جزئی از مشکلاتی است که وجود دارد. فضای عمومی در افغانستان هم اینگونه است که بخش قابلتوجهی از مردم و گروههای افغانستانی به برگشتن ثبات به افغانستان و ایجاد دولت فراگیر و رفع مشکلات تقریباً امیدوار هستند.
* طالبان بر ولایت های افغانستان تسلط پیدا کرده، آیا طالبان توانسته یا میتوانند با همان روشی که ولایتهای دیگر را اشغال کردند، بر پنجشیر هم مسلط شوند؟
– طالبان در گرفتن سایر ولایت ها شیوه خاصی به کار نبردند بلکه به عقیده بسیاری از تحلیلگران، تبانی با اشرف غنی بود که بدون جنگ و خونریزی، ولایات افغانستان سقوط کرد و همچنین سربازان اردو و پلیس و امنیت ملی علاقه نداشتند جان خود را فدای شخصیتی همچون اشرف غنی و ساختار حکومتی کنند که سراسر فاسد، اشرافی و آمریکایی بود. ملت افغانستان واقعاً از نظام فاسد اشرف غنی خسته بودند و انگیزهای برای حمایت از دولت او نداشتند. از طرفی مردم آلترناتیو دیگری هم نداشتند که به خاطر آن در مقابل طالبان ایستادگی کنند و از شهرها و استانها و ولایات بزرگ و حتی کابل محافظت کنند اما بحث پنجشیر کاملاً متفاوت از سایر استانهاست.
* از چه منظر متفاوت است؟
– مردم پنجشیر با حمایت از آقای احمد مسعود تجمع کردند که همین امر منجر به انگیزه نبرد شد و قطعاً تا آخرین قطره خون خودشان هم خواهند ایستاد. بنابراین، چند روز میشود که جبهه پنجشیر در برابر حجم وسیعی از حملات زمینی و هوایی طالبان مقاومت کرده است. اگر هم طالبان اعلام کرده که پنجشیر را تصرف کرده، صرفاً یک ادعاست. درست است که داخل پنجشیر و مرکز شهر وارد شدند اما درههای مختلف و استراتژیکی وجود دارد که هنوز نیروهای پنجشیر آنجا جابجا هستند و جنگ و نبرد از اطراف پنجشیر ادامه دارد و معلوم میشود طالبان هنوز نتوانسته اند کاملاً نسبت به پنجشیر مسلط شوند. من معتقد هستم که مشکلات پنجشیر اگر از راه گفتگو و تفاهم حل نشود، با جنگ و درگیری و نبرد قابلحل نیست و روشهایی که طالبان در رابطه با سایر ولایات در پیش گرفته بودند اعم از تفاهم و یا تبانی با اشرف غنی، در رابطه با پنجشیر قابل عملیاتی شدن نیست.
* طالبانی که الآن روی کار آمده اند چه تفاوتی با طالبان قبل دارند؟
– آدم ها همان آدم های سابق هستند به اضافه برخی چهره های جدید اما رویکردشان تا حدودی با تغییراتی مواجه است. منتها در رابطه با تغییر رویکرد طالبان هم نگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی میگویند؛ تغییر رویکرد طالبان تاکتیکی است و تا زمانی که در افغانستان مستقر شوند ادامه دارد و بعد از استقرار و قدرت گرفتن رویکرد آنها مثل رویکرد 25 سال پیش خواهد شد. اما من معتقد هستم، طالبان رویکرد خود را نسبت به گذشته تغییر داده و مجبورند که با همین رویکردی که فعلاً دارند از قبیل برخورد نرم و ملایم با مخالفان خود، عفو عمومی، مذاکره و مفاهمه با سایر اقلیتهای مذهبی و پیروان مذاهب، توجه به بحث زنان و رسانهها و …، در عرصه قدرت حضور پیدا کنند.
به نظرم اگر طالبان واقعاً تغییر کرده باشند توان تأسیس و تداوم حاکمیت در افغانستان را دارند، چون افکار و اذهان عمومی مردم بههیچوجه، ظرفیت پذیرش طالبان 25 سال پیش را ندارد.
این را هم بگویم اگرچه ممکن است طالبان با همان نگاه قبلی بر افغانستان مسلط شوند اما قطعاً در طولانیمدت با مشکلات جدی مواجه میشوند و نه تنها نه منطقه و نه کشورهای همسایه این روند را نمیپذیرند بلکه هیچ جای دنیا حاضر نیستند رویکرد 25 سال پیش طالبان را بپذیرند.
بنابراین، طالبان با ادامه رویکرد قبل نمیتوانند ساختار ایجاد کنند و حاکمیت تشکیل دهند و قطعاً در درازمدت، در ماه ها و سال های پیش رو با مشکلات جدی روبرو میشوند. به خاطر همین است که طالبان به این نتیجه رسیده اند که برای تسلط بر افغانستان باید خود را با زمان و مکان وفق دهند و رویکرد جدیدی انتخاب کنند.
* سهم مردم و اقوام در تغییر رویکرد طالبان چیست؟
– شرایط افغانستان تحمل وجود جنگ و نابسامانی را ندارد و چارهای نیست جز اینکه از فضا و محیط فعلی، حسن استفاده شود و نخبگان و شخصیتهای حقیقی و حقوقی و مردم در داخل افغانستان حضور داشته باشند. ضمن اینکه دیدگاهها و نظرات و مواضع طالبان را بشنوند و مطالبات خود را نیز طرح و پیگیری جدی کنند. طبعاً اگر در افغانستان عامل بازدارنده یا تغییردهنده و جهت دهنده وجود نداشته باشد طالبان مطابق میل خود، سیاستها و مواضع داخلی و منطقه ای را تنظیم خواهند کرد چون چارهای جز این ندارند.
اما اگر در داخل، نیروهای حقیقی و حقوقی افغانستانی حضور داشته باشند و نسبت به اِعمالنظر طالبان و حضور آنها توجه جدی داشته باشند طبیعی است که طالبان مجبور میشوند مطابق میل و خواستههای مردم افغانستان پیش رفته و سیاستهای خود را بر اساس مطالبات مردم و همه اقوام افغانستانی تنظیم کنند.
*با توجه به این صحبتها، بسیاری بر این باورند طالبان دو نگاه اسلامی و آمریکایی دارد. ارزیابی شما چیست؟
– طالبان در شرایط فعلی با یک چالش اصلو فرع یا دیدگاههای پنهانی با آنچه در ظاهر باید مطرح شود، مواجه هستند. طالبان بر اساس فقه حنفی که دارند موظف هستند بر اساس آن عمل کنند و اگر عمل نکنند پیروان خود را از دست میدهند. از سوی دیگر در بیرون طبعاً اگر نگاه شدید مذهبی باشد و بر اساس آن نگاه بدون توجه به عقاید و باورهای دیگران عمل کنند و در ایجاد حاکمیت و نوع و نامگذاری آن مطابق دیدگاههای سابق عمل نمایند که همان امارت اسلامی خواهد بود بهصورت قطع با مشکل مواجه میشوند، چون نه فضای داخلی افغانستان نام امارت اسلامی را میپذیرد و نه منطقه و جهان این را میپذیرد.
بنابراین، طالبان مجبور هستند روند کار، رفتار و گفتار خود را مطابق خواستههای مردم تنظیم کنند. حاکمیت افغانستان قطعاً باید اسلامی باشد اما اسلام واقعی منظور است. شاید دیدگاه طالبان این باشد که اگر صد درصد اسلامی باشد باید امارت اسلامی باشد درحالیکه اینگونه نیست؛، هم میتوان حاکمیت اسلامی درست کرد و هم میتوان اراده مردم و مشارکت مردم را در نظر گرفت.
* با توجه به اینکه افغانستان وارد تحول سیاسی جدیدی شده است، آینده سیاسی افغانستان را با حضور طالبان چطور میبینید؟
– بستگی به حضور مردم و جریانهای مختلف مردمی و شخصیتهای حقیقی و حقوقی افغانستان دارد. قطعاً اگر اقوام، جریانها و شخصیتهای مؤثر در افغانستان به عنوان نمایندگان مردم با گفتگو و تفاهم، ساختار و حاکمیت را تشکیل دهند آینده بهتری برای مردم افغانستان متصور است. صلح و ثبات و امنیت پدید میآید و تعامل حاکمیت در کابل با همسایگان بر اساس منافع ملی و اسلامی تنظیم میشود. از ظرفیتهای پاکستان و ایران برخلاف گذشته استفادههای عظیمی صورت میگیرد. معتقدم که هیچ حاکمیتی در افغانستان بدون همکاری با پاکستان و ایران، امکان شکلگیری ندارد چه برسد که حیات آن مستمر باشد.
اگر چنین تعاملی بین اقوام و گروههای مردم افغانستان با کسانی که در راستای ایجاد ساختار کار میکنند، به وجود نیاید، مانند 25 سال پیش، قدرتهای چندپاره و چندگانه قومی و گروهی در افغانستان ظهور میکنند و این برای حال و آینده افغانستان خطرناک است.
* میزان مقبولیت احمد مسعود در بین جامعه افغانستان آیا مثل پدرش است این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
– میتوان گفت محبوبیت پدرش بیش از آن چیزی است که حالا در مورد احمد مسعود تصور میشود و طرفداران پدرش بیشتر از خودش است و من فکر نمیکنم مثل پدرش مقبولیت داشته باشد. به هرحال احمد مسعود برای بخشی از تاجیکها اقدام میکند. او نمیتواند برای همه تاجیکها نقش ایفا کند و در افغانستان از جایگاه و محبوبیت قابلتوجهی برخوردار باشد. بههرحال احمد مسعود در برخی ولایات شمال پایگاه اجتماعی دارد و شخصیت مطرحی است و نمیشود ایشان را در روند حال و آینده افغانستان نادیده گرفت.
پدرش، احمدشاه مسعود در 14 سال جهاد در افغانستان حضور داشت. ایشان قبل از کودتای کمونیستی یک شخصیت مبارز بود و مبارزات او در زمان حاکمیت ظاهرشاه و سردار داود شروع شد. او از سابقه مدیریتی و جهادی برخوردار بود اما احمد مسعود، جوان 32 ساله و البته تحصیلکردهای است که سابقه مبارزاتی و مدیریتی طولانی ندارد و قطعاً از جایگاه احمدشاه مسعود، پدر خود، برخوردار نیست.
* نقش ترکیه در اتفاقات افغانستان و سابقه حضورش در افغانستان چطور تحلیل میکنید؟
– ترکیه در اتفاقات افغانستان سابقه و کارنامه روشنی نداشته است، بخصوص این کشور در هواداری از داعش و حمایت از آن و اعزام این گروه به سرزمین سوریه نقش روشن و برجسته ای داشته است. طبیعی که مردم افغانستان نمیتوانند دو نگاهی که پارادوکسیکال باشد را بپذیرند. چطور میشود ترکیه در برابر مردم سوریه آنگونه عمل کرد اما در رابطه با مسائل افغانستان برخلاف آن عمل کند و از رأفت اسلامی و احکام اسلام و روابط بینالملل سخن بگوید! یا آنکه ادعا کند به نفع مردم افغانستان عمل میکند.
مردم افغانستان ترکیه را جزو ناتو میدانند. ناتو در طول 20 سال اخیر بزرگترین جنایات را در حق مردم افغانستان تحمیل و مشکلات بزرگی ایجاد کرد. شرایطی که امروز تجربه میکنیم ناشی از خباثتها و سیاستهای اعضای ناتو شامل امریکا و ترکیه در افغانستان است. به این خاطر مردم و جناحها و جریانهای افغانستان دید مثبتی به ترکیه ندارند بهخصوص اینکه آمریکاییها به دنبال این هستند که ترکیه نقش بیشتری در افغانستان بازی کند و حتی امنیت فرودگاه کابل را بر عهده بگیرد. این گفتگوها و صحبتها با ترکیه و حضور در میدان هوایی کابل شک مردم افغانستان را بهشدت برانگیخته که مبادا ترکها مطابق سیاست امریکا که گفته میشود در راستای انتقال داعش در افغانستان عمل میکند، کاری صورت نگیرد و طبیعی است از اینجهت ما نقش ترکیه را مثبت ارزیابی نمیکنیم و اگر ترکها در افغانستان حضور پیدا کنند و تعاملات اینچنینی را به دست بگیرند، قطعاً آینده خوبی در فراروی مردم افغانستان نیست.
* از زمانی که این اتفاقات در افغانستان رقم خورد، چه داخلیها و چه خارجیها این سؤال را مطرح کردند که چرا ایران ورود نمیکند؟
– اصلاً دلیلی وجود ندارد که ایران به مسائل افغانستان ورود پیدا کند. اگر ایران در عراق و سوریه ورود پیدا کرد به این دلیل بوده که حاکمیتهای آنجا رسماً از ایران دعوت و تقاضای کمک کرده بودند. لذا جمهوری اسلامی ایران رسماً وارد مسائل آن کشورها و حمایت از دولتهای این کشورهای شده و در آن کشورها علیه گروههای تروریستی مبارزه کرده است.
ایران سازوکار و تجربهای که میدانسته در اختیار حاکمیت عراق و سوریه قرار داده است. در افغانستان دولت افغانستان چه آقای کرز و چه اشرف غنی و چه کسانی که در امروز در کابل مسلط هستند دعوتی از جمهوری اسلامی نکردند.
اگرچه نظر ما درگذشته این بود و مرتب طی بیانیهها و مطالبی از دولت افغانستان تقاضا میکردیم که به خاطر مقابله با شرایط موجود و مبارزه با گروههای تروریستی از جمهوری اسلامی ایران دعوت کنیم که همکاری کند که قطعاً اگر دولت افغانستان از ایران دعوت میکرد، جریان به این شکل کنونی نبود و دولت مرکزی حفظ میشد و شرایط افغانستان رو به ثبات میرفت. اما دولتهای افغانستان چنین درخواستی را از ایران مطرح نکردند.
بنابراین ایران بر اساس چه عوامل و دلیلی و چه ظرفیتهایی به افغانستان ورود پیدا کند؟ طبیعی است اگر جمهوری اسلامی برخلاف نظر دولت حاکمه و مسلط بر کل افغانستان یا بخشی از آن ورود پیدا کند، دخالت آشکار است و اتفاقاً آمریکاییها منتظرند که ایرانیها به مسائل افغانستان ورود پیدا کنند و بحثهای شیعه و سنی راه بیفتد و مشکلات مختلف و جدی را جلوی پای ایران بگذارند. مواضعی که جمهوری اسلامی و بهخصوص رهبری و رئیسجمهور ایران اتخاذ کردند بسیار هوشمندانه بود. این میتواند برای افغانستان مفید و راهگشا و هدایتکننده مسائل کشورما باشد.
به نظر میرسد ایران اگر به مسائل افغانستان ورود نکرده به خاطر عقلانیت برآمده از ورود به مسائل سوریه و عراق است. من مطمئنم که مسائل و جریانات بههیچوجه از دید و نگاه رهبر ایران پنهان نیست. همینطور نهادهای مهمی که در ایران است مطمئناً نسبت به مسائل افغانستان بیتوجه نیستند و اشراف کاملی درباره واقعیتهای میدانی دارند.
کسانی که ناراحت هستند و سؤال میپرسند چرا ایران بهطور صریح تر و علنیتر به مسئله افغانستان ورود نمیکند از دو طیف خارج نیستند؛ یا دشمنان مردم افغانستان و ایران هستند که تلاش دارند فضا را مبهم و ایران را ترغیب کنند که به مسائل افغانستان ورود کند و در نهایت به ضرر ایران و افغانستان تمام شود و یا برخی جریاناتی هستند که نسبت به تحولات فعلی و آینده افغانستان ناآگاهند و تحت تأثیر جوسازیهای غرب قرار گرفتهاند. وگرنه در متن و مفاد اولی و اصلی منشور سازمان ملل و همینطور اعلامیههای دیپلماتیک بر عدم مداخله در امور داخلی کشورها مورد تأکید قرار گرفته است.
* آیا تحولات افغانستان نتیجه اقدامات امریکا است؟
– کل مشکلات دنیای بشریت بهخصوص دنیای اسلام و همچنین افغانستان از امریکاست. در 20 سال اخیر عامل اصلی و اساسی تمام مشکلات و معضلات در افغانستان، آمریکا بوده و تاکنون هم اینچنین است و قطعاً در آینده نیز آمریکاییها دست از سر افغانستان برنمیدارند مگر اینکه مردم افغانستان آگاه شوند و آنگونه که طی 20 سال فریب شعارهای کاذب و دروغین امریکا را خورده، سرشان کلاه گشاد نرود و آگاه شوند و مطابق منافع اسلامی و دینی و ملی خود تصمیم بگیرند و در راستای تأسیس و برگزاری یک حاکمیت و دولت فراگیر اسلامی با مشارکت همه اقوام و حفظ قانون اساسی اقدام کنند.
* اتفاقاً چند وقت پیش شما یک بیانیهای هم خطاب به طالبان نوشتید!
– بله. بههرحال ما حدود 30 سال میشود که در حوزه افغانستان کار و مطالعه داریم و در این راستا هم مرکز تبیان و چند خبرگزاری، روزنامه و مدرسه را راهاندازی کردیم. در بیانیهای که شما به آن اشاره کردید مطرح کردم که پیشنهاداتی ارائه میشود که بایستی حاکمیت آینده با هر ساختار و هرم و قاعدهای آنها را در اولویتهای خودش قرار دهد.
این محورها اینها بود؛ 1- توجه به احکام و فرامین الهی، 2- قطع ارتباط با شیطان بزرگ و بلکه تقابل با آن، 3- ایجاد حاکمیت با قاعده وسیع و مشارکت نمایندگان تمام اقشار جامعه، 4- اصلاح قانون اساسی و تداوم رسمیت مذهب جعفری، 5- به رسمیت شناختن خط دیورند، 6- تعامل با همسایهها بهویژه پاکستان و ایران، 7- ساماندهی وضعیت خانوادههای شهدا و جانبازان، 8- رفع زمینههای سوءاستفاده دشمنان، 9- ساماندهی مهاجرین، 10- تأمین زمینه فعالیت آزاد رسانهها، 11- توجه به زنان و اقدام به رشد دادن و بالنده کردن آنان، 12- بهجای جنگ، تلاش برای صلح و 13- تلاش برای آرام کردن اوضاع و روان کردن مسیر ارائه خدمات عمومی
* القاعده، داعش و طالبان چه وجوه مشترکی دارند؟
– زمینههایی وجود دارد ولی اینکه طالبان را با القاعده و داعش یکسان تصور کنیم نادرست است. به خاطر اینکه مشی طالبان مطابق مذهب حنفی است ولیکن داعش و القاعده دو جریان تکفیری هستند. جریان تکفیری تنها شیعیان را تکفیر نمیکند بلکه غیر از خود هر کسی باشد را تکفیر میکند. بنابراین از رنظر خط و مشی فکری بین طالبان و القاعده و داعش نهتنها اختلاف و جدایی وجود دارد بلکه در تضاد و تقابل هم قرار دارند اگرچه در گذشته القاعده در کنار طالبان بود و حال هم صحبت از حضور القاعده در صفوف طالبان میشود اما فکر میکنم طالبان شاید برای بهره برداری از توان اقتصادی و عملیاتی دستبهکار شده باشد، هم از نظر فکری و ساختار و هم ایجاد رفتارهای سیاسی و اجتماعی توافق چندان جدی با القاعده نداشته باشد اما در رابطه با داعش تا جایی که در طی سالهای گذشته نشان داده طالبان در تقابل با داعش قرار دارد.
از طرفی این نکته را هم اضافه کنم که طالبانی که روی کار آمده خیلی قابلتشخیص و یکدست نیستند. از گروهها و طیفهای مختلفی هستند و بایستی زمان بیشتری سپری شود تا افکار عمومی داخل و خارج به شناخت دقیق و درستی برسند.
نکته دیگر آنکه، طالبان خیلی پیشبینی پذیر هم نیستند یعنی در برخی ولایات افغانستان، البته تأکید میکنم که به خاطر شرایط جدیدی که در آن هستیم، شاید مقطعی باشد ولی خیلی قابل پیشبینی نیستند. امروز چیزی میگویند فردا چیز دیگری.
* این امکان وجود دارد گروههای تروریستی دیگر بتوانند در کنار طالبان قرار گیرند؟
– هیچچیزی در مسائل سیاسی و دنیای سیاست و نظامیان هم در افغانستان بعید نیست اما فکر نمیکنم تغییر نگاههایی که در ردههای بالایی طالبان شکل گرفته است، تحمل حضور گروههای تروریستی را در افغانستان داشته باشند.