چاه نفت دنیا(خاورمیانه) در دهه های گذشته با چالش های امنیتی بسیاری مواجه است. حضور آمریکا در منطقه، تنش ها در خاورمیانه و تقابل های میان قدرت های منطقه ای از جمله چالش های امنیتی است که با خروج آمریکا از افغانستان و کاهش نیروی نظامی این کشور در منطقه، حضور چین در خاورمیانه را توجیه می کند.
چین در سایه رشد اقتصادی اقتصادی اش در نیم قرن گذشته توانست به ابرقدرتی جهانی تبدیل شود. در شرایطی که اروپا و آمریکا درگیر جنگ اوکراین هستند و تبعات جنگ غرب را از نظر اقتصادی در وضعیتی شکننده قرار داده است، چین به تدریج به سمت خاورمیانه حرکت کرد.
چین راهبرد کلی اش برای تأمین انرژی از این منطقه را با بستن پیمان ها و عقد قرارداد با کشورهای حوزه خلیج فارس دنبال می کند و تلاش دارد تنوعی در واردات انرژی ایجاد کند.
چین در اجرای سیاست های خود رویکردی محتاطانه و متوازن دارد و هدف اش از حضور در منطقه ثبات بخشی و امنیت افزایی بر خطوط انتقال انرژی است، ولی این حضور برای منطقه ثبات و امنیت به همراه می آورد.
جهان تصاویر کمی از حضور نظامی چین را در حافظه خود ثبت کرده است. چین با حضور اقتصادی در نقاط مختلف جهان و پیگیری همکاری های اقتصادی دو جانبه سیاست های خود را اجرا می کند.
چین در راستای توسعه اقتصادی هر چه بیشتر خود اقدام به گسترش حوزه نفوذ اش در مناطق دیگر جهان کرده است. ورود چین به خاورميانه در قدم اول موجب شد امنیت شکننده و در معرض تهدید این منطقه روی یک توافق مهم را ببیند.
چین به عنوان قدرتی بین المللی ضامن توافق ایران و عربستان قرار گرفت و یکی از پر چالش ترین تنش های منطقه را به پایان رساند. همانطور که می بینیم عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و سایر کشورهای عربی منطقه از این توافق اظهار خرسندی کردند. منطقه پر تنش است و برخی تقابل ها و تنش ها به جنگ نزدیک شده است. اما اقتصاد وابسته به فروش نفت کشور های منطقه، برای بقا به امنیت و آرامش نیاز دارد. علت اصلی چرخش گفتمانی و تغییر در رفتار سعودی ها نشان دهنده نیاز مبرم منطقه به امنیت است و چین حساسیت های مربوط به امنیت انتقال انرژی را با امنیت بخشی به منطقه دنبال می کند. از سویی الگوی امنیتی چین در تقابل با الگوی امنیتی ایران و سایر کشور های منطقه نیست و بهتر از طرح های غربی ها پذیرفته می شود.
علی بیگدلی، نویسنده و تحلیلگر روابط بین الملل