آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در اوایل سال 2010 متوجه یک مشکل در تاسیسات غنی سازی اورانیوم «نطنز» در ایران شدند. بازرسان از طریق دوربینی که خارج از محل مونتاژ سانتریفیوژها نصب شده بود از هزاران مایل آنطرفتر دیدند که سانتریفیوژها طی ماه گذشته با سرعتی غیرمعمول و بالاتر در حال کار هستند. این در واقع نشان دهنده تخریب گسترده این دستگاهها بود که از اهمیت حیاتی برای امنیت ملی برخوردارند.
اما آیا این یک خرابکاری عمدی یا حمله تروریستی بود؟ هیچکس با قطعیت نمیداند. با این حال پاسخ روشن بود. این حمله از رایانههای اتاق کنترل مجتمع غنی سازی نطنز اتفاق افتاده بود.
«دیوید سنگر» روزنامه نگار نیویورک تایمز یک سال بعد گزارشی مفصل درباره این موضوع نوشت و هیاهویی بینالمللی را به راه انداخت. شواهد نشان میداد که سیستم کنترل صنعتی تاسیسات غنی سازی اورنیوم نطنز توسط «استاکس نت» یک بدافراز رایانهای تولید شده توسط آمریکا و اسرائیل آلوده شده است. این ویروس با تغییر دور سانتریفیوژها و افزایش سرعت چرخش آنها به صورت طولانیتر کار میکرد تا قطعات آن مستهلک و به یک خرابی گسترده تبدیل شود.
این نخستین بار در تاریخ بشری بود که یک شبکه رایانهای باعث خرابی فیزیکی زیرساخت حیاتی شده بود. کشورها متوجه شدند در دنیایی که عمیقا شبکههای رایانهای در حال کار هستند و همه چیز خودکار شده، بشریت با خطرات بی سابقه روبروست و جهان با ایمنی کمتری مواجه است.
بنا بر این، چه کسی مقصر این ناامنی است؟
اطلاعات محرمانه پنتاگون که اخیرا درز یافته پنجرهای را به اقدامات جاسوسی آمریکا باز کرده است. ایالات متحده به عنوان قدرت برتر سایبری جهان کنترل توزیع و استقرار منابع زیرساخت فناوری اطلاعات، تولید محتوا و گرههای کلیدی زنجیره صنعتی فناوری اطلاعات را در دست دارد.
آمریکا به منظور به رخ کشاندن کامل هژمونی خود در دنیای واقعی به فضای مجازی و کسب امتیازات در مقابل کشورهای دیگر، از زمان کلینتون از هر ابزاری برای «برتر بودن» استفاده کرده و به این ترتیب راهبردهای امنیت سایبری تهاجمی را به پیش برده، ماموریتهای سایبری علیه دیگر کشورها به راه انداخته، کشورهای غیرمتحدش را در حوزه زنجیره تامین سرکوب کرده و امپراطوری جاسوسی خود را مخفیانه در سراسر جهان گسترش داده است. این اقدامات در نهایت فضای سایبری جهانی را به «غرب وحشی» تبدیل کرده که مملو از حس ناامنی و بیثباتی است.
اول، ایالات متحده یک راهبرد امنیت سایبری بشدت تهاجمی را طراحی کرده و ارتقاء داده به گونهای که فضای سایبری اسیر یک بی ثباتی دائمی شده است. چهار دولت قبلی آمریکا از شروع قرن بیستم با به کارگیری رقابت راهبردی به عنوان نقطه کانونی یک روند سه مرحلهای ایجاد، مدیریت و مکنترل شبکه سایبری آغاز کردهاند که همگی برای نوشتن مقررات به نفع خودشان و کسب امتیازات راهبردی مطلق در فضای سایبری صورت گرفته است.
دوم، توسعه لجام گسیخته ارتش سایبری آمریکا به نظامی سازی فضای سایبری سرعت بخشیده است. ایالات متحده در سال 2010 «فرماندهی سایبری» را به عنوان مقدمهای برای جنگ سایبری خود برای سالهای پیش رو، ایجاد کرد. فقط طی پنج سال، بیش از سه هزار افسر برای بیش از 60 کارگروه ویژه سایبری تحت فرماندهی سایبری به خدمت گرفته شدند. پس از آنکه «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا بر کاخ سفید مسلط شد، ارتش سایبری ایالات متحده که با راهبرد دفاعی حرکت میکرد، با سرعت رشد کرد تا به ظرفیت عملیاتی کامل خود با 133 کارگروه ویژه با 6187 جنگجوی سایبری در سال 2018 برسد.
سوم، آمریکا تهاجمهای سایبری گستردهای را به راه انداخته و به این ترتیب جعبه «پاندورا»ی جنگ سایبری را گشوده است. دولت و ارتش ایالات متحده وقف توسعه و انباشت تسلیحات سایبری شدهاند و هیچگاه برای استفاده از آنها تردید نمیکنند. از آن زمان که ویروس رایانهای استاکسنت افشا شد، آمریکا از عملیاتهای سایبری تهاجمی به عنوان یک عامل بازدارنده یکجانبه برای به رخ کشیدن قدرت سایبری خود استفاده کرده است.
چهارم، ایالات متحده مداما فعالیتهای سایبری-جاسوسی را به اسم امنیت ملی اجرا کرده و به این ترتیب یک امپراطوری جاسوسی که تهدیدی برای کل جهان است، به وجود آورده است. از لحاظ تاریخی، سرقت اسرار دیگر کشورها برای کسب به اصطلاح امتیازات اطلاعاتی یک ابزار مهم برای آمریکا به منظور حفظ هژمونی جهانی خود بوده است.
آمریکا به شکلی تجاوزکارانه از قدرت خود استفاده میکند تا از برتریهای در فضای سایبری دفاع کند. در دهکده سایبری جهان که همه در شادی و غم یکدیگر شریکند و تمام کشورها با هم مرتبطند، آمریکا مانند یک بیگانه عمل میکند که همواره در خلاف جهت همه حرکت مینماید.
آنچه ایالات متحده برای محافظت از امنیت خود انجام میدهد- بدین معنی که دیگران را از فضای سایبری حذف کند و کالاهای مشخصی را بر اساس ملیت بایکوت کند- نه تنها بر خلاف ماهیت باز فضای سایبری است بلکه بعید است به ایجاد امنیت واقعی نیز بیانجامد. تنها کاری که میتواند انجام دهد ایجاد هرج و مرج و درگیریهای بیپایان در حوزهای است که برای آینده بشریت حیاتی و ضروری است.