جنگ اوکراین مشکلات عمیقی در فضای بین الملل ایجاد کرده است. این بحران رهبران جهان را دچار سردرگمی کرده و نظام بین الملل را در شرایطی قرار داده که ناگزیر از پوست اندازی است.
بحران اوکراین، اتحادیه اروپا را که به طور سنتی در جبهه آمریکا تعریف می شد از ایالت متحده و سیاست هایش دور کرده است. آمریکا به دلیل نزدیک بودن انتخابات 2024 حامی پایان جنگ اوکراین نیست زیر جمهوری خواهان می خواهند با قدرت در این انتخابات شرکت کنند و برنده باشند. این حزب مایل است بعد از حضور در کاخ سفید آتش جنگ اوکراین را خاموش کند و این صلح را به نام خود ثبت کند. از این رو اروپا که به طور مستقیم در تیررس تبعات جنگ قرار دارد از سیاست های آمریکا فاصله گرفته است.
امروز حوزه قدرت در دنیا به سه بخش تقسیم می شود. 1. آمریکا 2. اتحادیه اروپا 3. روسیه و چین. منافع، سیاست ها و تصمیم گیری ها در هر کدام از این سه بخش با بخش دیگر هم خوانی ندارد و اختلافاتی عمیق و ریشه ای وجود دارد.
در این میان نقش چین از سایر بازیگران بین المللی مهم تر است است. زیرا روس ها به هیچ وجه تن به صلح نمی دهند و به نظر می رسد تنها قدرتی که می تواند در این بین نقش واسطه را بازی کند، چین است.
بحران اوکراین فاز جدیدی از قدرت بین المللی چین را برای این کشور آشکار می کند. چین می تواند در این حوزه قدرت، ابتکار و نفوذ خود را به نمایش بگذارد همانطور که چندی پیش در ارتباط با توافق ایران و عربستان نقش خود را به خوبی ایفا کرد و دنیا را متوجه خود ساخت. هر چه به هم ریختگی جهان بیشتر می شود، نظم و ثبات چین به طور ویژه ای جلوه می کند.
اتحادیه اروپا برای ادامه جنگ اوکراین انگیزه ای ندارد و دچار خستگی است. اروپا در تصمیم خود مبنی بر خاتمه جنگ دچار دو قطبی است. کشور هایی چون لهستان در برابر این تصمیم ایستاده اند و مایل به ادامه جنگ هستند. لهستان در همسایگی روسیه است و نگران حمله روس ها به خاک خود است و مایل نیست روسیه برنده این جنگ باشد.
امانوئل مکرون در این مدت دو بار به روسیه سفر کرده و یک بار به چین سفر کرده است. این مساله نشان می دهد اروپا خواهان وساطتت چین است و از پکن می خواهد قدمی برای صلح بردارد.
محور سیاست های چین اقتصادی است و هر حرکت این کشور بر مینای بازاریابی و سرمایه گذاری است. به نظر می رسد چین اخیرا استراتژی خود را کمی تغییر داده و در کنار نگاه اقتصادی خود نگاه های سیاسی و امنیتی ایجاد کرده و بر صحنه جهان نمایشی از قدرت و نفوذ خود را به اجرا در می آورند. با توجه به اقتصاد بزرگ کشور چین، جنگ، تنش و التهابات سیاسی در هر منطقه ای از جهان به زیان اقتصاد چین است.
علی بیگدلی، کارشناس روابط بین الملل